maandag 27 april 2015

یادی از رفیق امیر (حمید رضا زمانی کندوانی )


زندگی نامه رفیق حمید رضا زمانی کندوانی
حمید رضا از خانواده اصالتا آذری در تهران (نظام آباد )1339 متولد شد.در سن ده سالگی پدر را از دست داد و سختی های بیشتری را نسبت به دوستان دیگر مجبور به تحمل بود .
از سال 1355 در محفلی از هواداران سازمان فعال بود و برنامه های کوهنوردی و ورزشی هواداران را هماهنگ میکرد و در جریان انشعاب به سمت اقلیت رفته و در برنامه های کوه نوردی هواداران بسیاری را به سازمان وصل مجدد نمود -در کمیته نظامی فعال بود و اولین کنگره سازمان هم شرکت داشت - .بعد از اسفند 1360 و شهادت رفیق هادی (احمد غلامیان لنگرودی ) رفیق  امیر توانست بخش نظامی سازمان را هدایت نمایددر 1362 دستگیر (گویا توسط خائنین شناسایی گردیده)و دوسال بعد در اردیبهشت 1364 اعدام گردید .حمید رضا که تا اخرین لحظات از روحیه بالایی برخوردار بود به رفقای هم بندش گفت میدانید که چقدر عاشق زندگی هستم اما این را هم بدانید که زندگی به هر قیمت را نمیخواهم .و با قدی بر افراشته با روحیه ایی فدایی به پای جوخه اعدام رفت 

بخش دوم شهدای فدایی (اردیبهشت)-پس از بهمن 1357


 بخش دوم  -شهدای فدایی خلق   اردیبهشت بعد از انقلاب -
- رسول  مجنون  1358 نقده 
فریدون آشوری 1359 دانشگاه تهران 
محسن رفعتی  1359 اهواز
علی بدری 1359 اهواز 
عزیز  بدلی 1359 نقده 
ناصر بهرامی 1359 اهواز
صادق  نظیر ی 1359  دانشگاه سیستان بلوچستان
جبرئیل هاشمی  1359  اهواز 
امان الله ایمانی دارستانی  1359 رشت 
کورش پیروزی 1359 اهواز 
مسعود دانیالی  1359 اهواز 
محمد راکعی  1359 اهواز 
منیژه موسی نژاد 1359 رشت 
جمیل طوفانی 1359 سنندج 
کمال کیانفر 1359 تبریز
غلامحسین خاکباز 1359 سنندج 
فرشته گل عنبریان 1359 سنندج 
جمشید دیندار 1359 سنندج 
صدیق زارعی 1359 دانشگاه تهران
رویا علی پناه فرد 1359 دانشگاه تهران
هوشنگ حنیفی 1360 قروه 
منصور فرساد 1360 دزفول 
منصور جابری 1361  اوین 
حمید صفری نژاد 1361 بوشهر 
محمد علی حسنی 1361 کرج
غلام عباس  باقری 1361 خرم اباد 
ابوالقاسم تجلی (تاجعلی)1361 کرج
کامیار  ضیا پور 1361 اوین 
نبی (علی) جدیدی 1362 اوین 
کبری حیدریان  1362 شیراز 
علی کرم داودی 1362 شیراز 
کریم تیموری 1362 خوی 
علیرضا (ناصر)بامری  1364 زاهدان 
محسن بهکیش  1364 تهران 
حمید رضا (امیر) زمانی کندوانی   1366 تهران  

مرضیه احمدی اسکویی


به شهادت همة کسانی که مرجان «مرضیه احمدی اسکویی» را می‌شناسند و یا او را دیده‌اند. مرجان زنی بود آراسته با کت و دامنی شیک و با گیسوانی بلند و بافته که به او وجاهت و زیبایی خاصی می‌داد. دست و دلباز و صمیمی بود و هر آن‌چه را که به دست می‌آورد با رفقایش شریک بود. تئاتر و فیلم و کتاب را خوب می‌شناخت و دایم به‌دنبال بهترینشان همة محافل روشنفکری را از زیر پا در می‌کرد. همزمان برای دوستان روشنفکر و آگاهش جلسات سخنرانی ترتیب می‌داد و رفقا و دانشجویان را به‌این جلسات می‌کشاند تا پیوند بیشتری بین آنان برقرار کند. به‌عنوان حلقة اتصال بخشی از روابط این کسان عمل می‌کرد و خستگی‌ناپذیر تمام همت و توانش را در این راه به‌کار می‌گرفت. در سالهای دانشسرای عالی او نمایندة دانشجویان بود. ابتدا نمایندة دانشجویان دختر و سپس به‌دلیل توانمندیهایش همة دانشجویان او را بهترین کسی که می‌تواند بار نمایندگی آنها را به‌دوش کشد تشخیص دادند و با رأی علنی او را به‌نمایندگی خود برگزیدند که در آن سالها کاری بی‌سابقه بود. از اعتماد و محبوبیتی ویژه در بین دانشجویان برخوردار بود و برایش احترام فوق‌العاده‌یی قائل بودند. او از رهبران و سازماندهندگان اعتصاب غذای دانشجویان در اسفند1349 در دانشسرای‌عالی سپاه دانش بود. اعتصاب غذایی که برای آزادی دو دانشجوی دستگیر شده انجام شد و در پایان به آزادی آنها منجر شد. زمانی که او برای مذاکره در دفتر ریاست دانشگاه حضور داشت. خبر به بیرون می‌رسد که مرجان را ساواک دستگیر کرده ‌است. این خبر برای بعضی از دوستانش آن‌چنان توهین‌آمیز بود که به‌سرعت ساختمانی که او در آن است را محاصره می‌کنند و می‌گویند که به‌هیچ وجه و بدون خونریزی اجازة دستگیری نماینده‌شان را نخواهند داد. 





ما با کشف موج‌های بی‌سیمی پلیس مخفی شاه موفق شده بودیم که از طریق کنترل رادیویی به گفتگوهای بی‌سیمی مأموران امنیتی رژیم شاه گوش کنیم. […] در صبح روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ کماکان رادیو باز بود. من پشت آن نشسته و داشتم به گفتگوها گوش می‌دادم. ناگهان متوجه شدم که مأموران در صدد اجرای برنامه‌ای هستند. رفیق حمید اشرف در حالی که کفش به پا داشت و گویی آماده‌ی رفتن به بیرون بود، روی یک صندلی نشسته و با نگرانی به گفتگوها گوش می داد. (در آن زمان کفش به پا داشتن در خانه، معمول نبود. در حالی که بعداً معمول شد و حالت آمادگی در ۲۴ ساعت رعایت می‌شد.) شیرین در حالی که لباس می‌پوشید و برای رفتن سر قرار آماده می‌شد به دقت به گفت‌وگوها گوش می‌داد و اندکی نگران به نظر می‌رسید. در حیاط خانه، بندی بود که معمولاً چند چادر زنانه روی آن آویزان بود.
شیرین به حیاط رفت و یکی از آن‌ها را سر کرد و دوباره برگشت. نگرانی خود را بر زبان راند و گفت: «نکند سر قرار من جمع می‌شوند.» رفیق حمید اشرف گفت: «نه! قرار تو جای دیگر است، این‌ها در یک جای دیگر جمع می شوند!» شیرین که دیگر وقت قرارش دیر شده بود، از در بیرون رفت. ما همچنان بادقت و نگرانی، گفت وگوهای بی‌سیمی را دنبال می‌کردیم. هنوز مدت کوتاهی از رفتن شیرین نگذشته بود که ناگهان رفیق حمید از جا پرید و گفت: «این قرار پریه!» (شیرین را به این اسم صدا می‌زدیم) و باعجله به طرف درب خروجی رفت. من به طرف درب خروجی دویدم و شانه‌های حمید را گرفته و او را برگرداندم. در این هنگام دیدم که مرضیه چادری از بند حیاط برداشته و درحالی که دارد آن را سر می‌کند از درب خروجی بیرون رفت. من شانه‌های حمید را رها کردم و خواستم دنبال مرضیه بدوم که ببینم به کجا می‌رود. فقط چون پابرهنه بودم یک لحظه سعی کردم دمپایی پایم کنم. اما وقتی رویم را برگردانم که به واقع ثانیه‌ای نگذشته بود. حمید هم رفته بود.[…]
قضیه از این قرار بوده که رفیق مرضیه در آن روز موفق شده بود که شیرین را در نزدیکی محل قرارش پیدا کرده و او را از خطر دستگیری‌اش مطلع سازد. گویا خود شیرین – با توجه به پیش‌ذهنیتی هم که از امکان لو رفتن قرارش داشت – متوجه غیر عادی بودن آن محیط شده و از تماس احتراز کرده و در ایستگاهی در آن نزدیکی منتظر اتوبوس می‌ایستد. اتفاقاً مرضیه در همان جا او را می‌بیند. اما شیرین از طریق دختری که با مزدوران رژیم به سر قرار او آمده بود لو رفته بود. برای دستگیری آن‌ها مزدوران زیادی بسیج شده بودند. بخشی از این مزدوران در میدان فوزیه، موفق می‌شوند غافلگیرانه به شیرین حمله کرده و او را دستگیر نمایند. رفیق مرضیه پس از چند بار فرار از تعقیب، سعی می‌کند خود را به همان پایگاه برساند. ولی نیروهای رژیم رد او را دوباره یافته و منطقه را تحت محاصره خود در می آورند.
بالاخره وقتی رفیق مرضیه متوجه می‌شود که امکان خروج از محاصره مأموران مسلح رژیم را ندارد شجاعانه با کشیدن اسلحه به آنان حمله می‌کند و به درگیری با آن‌ها می‌پردازد. به این ترتیب بود که رفیق مرضیه در یک درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک جان باخته و دشمن را از زنده دستگیر شدن خود ناامید می‌سازد.
*دهقانی، اشرف، بذرهای ماندگار، انتشارات چریک‌های فدایی خلق ایران، ۱۳۸۴، صص ۱۰۳-۱۰۹.

zondag 26 april 2015

یادی از رفیق مسعود دانیالی -از قربانیان انقلاب فرهنگی حکومت اسلامی

بزرگترین فاجعه در اهواز، تیراندازی پاسداران به سوی دستگیرشدگان در سالن سربسته ی شهرداری اهواز بود. در جریان این تیراندازی در روز ۴ اردیبهشت، کوروش پیروزی و علی بدری جان باختند، ناصر بهرامی را که تیر به زانویش خورده بود شکنجه کردند و معالجه نکردند، تا جان سپرد. مهناز معتمدی از فعالین سازمان پیکار در راه آزادی طبقه ی کارگر در کانون کارآموزی زرگان کشته شد *. مسعود دانیالی از فدائیان و احمد موذن از سازمان پیکار در روز دوازده اردیبهشت تیرباران شدند. کسان دیگری در جریان «انقلاب فرهنگی» دستگیر شدند و هرگز روی آزادی را ندیدند. دکتر اسماعیل نریمیسا از فدائیان و مهدی علوی شوشتری از سازمان پیکار در شش تیرماه همان سال و اسداله خرمی و غلام صالحی هر دو از فدائیان در بهمن ماه سال ۱٣۶۰ اعدام شدند.http:
//www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=59505     .......................................
=========================================================


فدایی شهید مسعود دانیالی 

------------------------------------------------------

رفیق مسعود  متولد 1335  روستای ده حوض ایذه 

قبل از انقلاب خدمت سربازی را در زنجان بعنوان سپاه دانش میگذراند محل خدمت را ترک و به صف مخالفان شاه می پیوندد در دوره انقلاب با سازمان فدایی ارتباط برقرار کرده و در منطقه جنوب فعالیت های گسترده ای را سازماندهی میکند از فعالیت دانشگاهی و کارگری(فولاد)تا حرکت های اعتراضی دیپلمه های بیکار که همه بر اساس توانایی و اعتماد مردم به این رفیق و وجهه اجتماعی وی صورت میگیرد تا اینکه ارتجاع حکومتی در سرکوبی دانشگاهها با نام انقلاب فرهنگی تعداد زیادی از فعالان منطقه از جمله رفیق مسعود را دستگیر و در بیدادگاههای چند دقیقه ای تیرباران میکنند .

یاد و نامش هماره جاوید 

 

dinsdag 21 april 2015

بخش اول شهدای اردیبهشت - سازمان چریک های فدایی خلق (تا 1357)

    نام ..----------------...فامیل ......سال شهادت .....نحوه ........ توضیحات   
1-محمدکاظم         سعادتی ..........1350     .....خوردن سیانور .....با بهروز دهقانی-صمد بهرنگی و علیرضا نابدل    هم راه و رفیق بوده و کتاب الدوز و کلاغ ها از صمد بهرنگی تقدیم به وی و همسرش روح انگیز دهقانی است .
2-خلیل........      سلیمان نژاد.....1350........  انفجار در زمان تهیه مواد منفجره.(برخی منابع همدان نوشته شده )
3-شیرین         ....معاضد(فضیلت کلام)   1353          زیر شکنجه ..(برخی منابع نوشته اند طی درگیری خیابان شاه که با رفیق مرضیه همراه بوده) .مسئولیت شاخه آذربایجان
4-مرضیه       احمدی اسکویی           1353            درگیری خیابانی با مامورین امنیتی (نویسنده-شاعر و معلم)
5-علی اکبر          جعفری                   1353          تصادف در حین ماموریت سازمانی (جاده مشهد)
6-حبیب الله         مومنی                  1354        درگیری (برخی منابع نوشته اند وی زخمی دستگیر و زیر شکنجه کشته میشود)
7-منصور      فرشیدی             1354           زیر شکنجه          با رفیق خشایار سنجری فعالیت میکرده
 8-محمود        نمازی                 1354           زیر شکنجه        با رفیق خشایار سنجری فعالیت داشته
9-بهروز         ارمغانی                    1354       درگیری خانه تیمی رشت         رفیق بهروز از اعضای مرکزیت و مسئول شاخه شمال بوده
10-هوشنگ         قربانی کندرودی      1355         درگیری خانه تیمی .کرج  
11- میترا      بلبل صفت            1355            درگیری .....قزوین  رفیق از گروه حمید مومنی بوده
12-هوشنگ     اعظمی لرستانی       1355       درگیری نظامی با نیروهای حکومت .لرستان...نام واوازه این رفیق هرگز از خاطر مردم لرستان نخواهد رفت .
13-هادی      فرجاد( پزشک)         1355          درگیری خیابانی با ماموران –تهران
14-لادن       آل آقا                   1355         خانه تیمی –تهران نو
15-مهوش      حاتمی              1355     خانه تیمی  -تهران نو
16-ارژنگ           شایگان شام اسبی      1355      خانه تیمی  -تهران نو
17-ناصر           شایگان شام اسبی      1355        خانه تیمی  -تهران نو
18- فرهاد      صدیقی پاشاکی             1355     خانه تیمی –تهران نو
 19-احمد رضا      قنبر پور                1355    خانه تیمی –تهران نو





کاظم سعادتی و روح انگیز دهقانی


ارژنگ شایگان شام اسبی
اسماعیل عابدی
بهروز ارمغانی
جهانگیر باقری پور
حبیب مومنی

علی اکبر (فریدون)احمدی


مزار لادن آل آقا

منوچهر حامدی

میترا بلبل صفت


  ناصر شایگان شام اسبی
-----------------------------------------------------------------------------------
20
 -محمد رضا      قنبر پور            1355        خانه تیمی –تهران نو

21-عزت        غروی    1355                         درگیری .....خانه تیمی کن ......رفیق مادر
22-محمود          خرم آبادی         1355         درگیری  خانه تیمی
23-تورج          اشتری تلخستانی             1355     درگیری    خانه تیمی ......رشت
24-منوچهر          حامدی     -------               1355     درگیری    خانه تیمی ......رشت
25- فاطمه              غروی 1355                      درگیری خانه تیمی         کرج
26-حسین        فاطمی              1355           درگیری  خانه تیمی         قزوین
27-زهره        مدیر شانه چی                   1355     درگیری    خانه تیمی ......رشت
28 –مصطفی       حسن پور اصیل              1355 درگیری خانه تیمی       تهران
29 -  جهانگیر       باقری پور         1355         درگیری خیابانی     تهران
30 –قربانعلی         زرکاری       1355    درگیری خانه تیمی       سنندج
31- عبدالله        پنجه شاهی      1356      درگیری خیابانی         تهران

32 –داوود     میرزائی                1357 .....حمله گارد به دانشگاه تبریز     

عزت غروی (رفیق مادر)  
فاطمه (فریده) غروی

vrijdag 10 april 2015

چهل و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل قسمت هشتم /بهمن 1393

چهل و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل قسمت سوم .لیلا جدیدی/

عملیات اعدام انقلابی سرلشگر (زین العابدین )فرسیو

دستگیری و اعدام چریک های جنگل (سیاهکل)با آن سرعت و اخباری دال بر شکنجه دستگیر شده ها (تا جایی که گفته شده رفیق صفایی زیر شکنجه کشته شده )نیاز به یک پاسخ انقلابی و کوبنده داشت تا قدرقدرتی حکومت را مضحک جلوه دهد ....اعدام انقلابی رییس دادرسی ارتش و قاضی (بی)دادگاه رفقای جنگل (سر لشکر سپهبد فرسیو) در نوزده فروردین 1350با مشارکت رفقای فدایی اسکندر صادقی نژاد-منوچهر بهایی پور- محمد صفاری آشتیانی -رحمت پیرو نذیری - و با حمایت رفیق حمید اشرف بعنوان یک عملیات موفق بیانیه ای بود از طرف بازوی مسلح خلق به حاکمیت ضد خلقی که از همان زمان پایه های قدرتش ترک برداشت.
درودهای بی کران بر آن فرزندان خلق و یادشان گرامی