maandag 30 mei 2016

اسکندر صادقی نژاد

رفيق اسکندر صادقی نژاد کارگر
 قهرمان رفيق شهيد اسکندر صادقی نژاد در سال ١٣١٩ در خانواده ای کارگری به دنيا آمد. از چهارده سالگی به عنوان شاگرد تراشکار به کار مشغول شد و در هفده سالگی اولين اعتصاب کارگری پس از کودتای بیست و هشت مرداد را در  
محل کارش سازماندهی کرد. او به همين دليل دستگير شد و پس از آزادی از محل کارش اخراج شد. رفيق اسکندر، کارگر ميل لنگ تراش کارخانۀ "بندار" بود که به عنوان کادر سندیکایی در صنف فلزکار

 مکانيک فعاليت های قابل توجهی انجام داد و درست به خاطر همين فعاليت ها به عنوان یکی از دبيران سندیکای کارگران فلزکار - مکانيک انتخاب شد. این سندیکا در سال ١٣٢٣ تاسيس شده بود و از قدیمی ترین کانون های مبارزات پرولتری در ایران بود که رژیم شاه هنوز نتوانسته بود آن را از بين ببرد. رفيق اسکندر عضو گروه کوهنوردی سندیکا نيز بود و همين مسئله اسباب آشنایی او با برخی رفقای دیگر که بعدها به عنوان انقلابيون کمونيست چریک فدائی شناخته شدند را نيز فراهم ساخت. رفيق اسکندر طی نيمۀ دوم دهۀ چهل در کنار رفيق غفور حسن پور در شکل گيری گروه جنگل نقش ایفا نمود. به دنبال رستاخيز سياهکل و اعدام ١٣ رزمنده کمونيست در ٢۶ اسفند سال ۴٩ ،رفقای باقی مانده گروه جنگل یک تيم عملياتی شکل دادند که رفيق اسکندر فرمانده آن بود. همين تيم در ١٨ فروردین ماه، تيمسار فرسيو که حکم اعدام ١٣ رزمنده سياهکل را صادر کرده بود را به جزای خيانت ها و شقاوت های خود رساند. تيمسار فرسيو، مزدوری بود که رفقای سياهکل را در دادگاه در بستۀ نظامی محاکمه و حکم اعدام آنان را صادر کرده بود. عمليات اعدام انقلابی فرسيو تاثير بسيار شورانگيز و گسترده ای بر اقشار پيشرو جامعه داشت و شور و شوق بسياری برانگيخت تا آن جا که دانشجویان دانشگاه های تهران در تظاهرات پرشور اردیبهشت ماه سال ۵٠ خود فریاد می زدند "فرسيو مرگت مبارک". به دنبال این عمليات و عمليات کلانتری قلهک که توسط رفقای دیگری صورت گرفت و به واقع ادامۀ حيات و تداوم فعاليت های چریکهای فدائی خلق را به اطلاع همگان رساند ، دیکتاتوری حاکم که سخت به هراس افتاده بود، عکس های نه نفر از رفقا را در روزنامه ها منتشر و در معابر و اماکن عمومی نصب نمود و اعلام کرد که برای کسانی که اطلاعاتی در مورد این نه نفر که منجر به دستگيری هر یک از آنان شود به پليس بدهند، ١٠٠ هزار تومان جایزه خواهد داد. رفيق اسکندر یکی از این ٩ رفيق بود. بعد از ادغام کامل باقی مانده گروه جنگل با گروهی که از نيمه دوم دهه چهل شکل گرفته و با نام رفيق احمد زاده شناخته می شود و پس از اعلام موجودیت چریک های فدائی خلق، رفيق اسکندر در مرکزیت این گروه قرار گرفت و فرماندهی تيمی بر عهده اش گذاشته شد که عمليات مصادرۀ انقلابی بانک ملی خيابان آیزنهاور (آزادی کنونی) را در اردیبهشت ١٣۵٠ سازمان داد. در جریان این عمليات که با موفقيت انجام شد، رفيق اميرپرویز پویان برای روشنگری کارمندان بانک به سخنرانی در باره اهداف چریک های فدائی خلق پرداخت. رفيق اسکندر سرانجام در جریان اجاره خانه ای که صاحب بنگاه معاملات ملکی به او و رفقای همراهش مشکوک و به پليس اطلاع داده بود در زمان انتقال اثاثيه به داخل آن خانه با نيرو های امنيتی مواجه شد و بلافاصله بين او و رفقای دیگر با نيرو های دشمن درگيری مسلحانه صورت گرفت. در جریان این درگيری دو رفيق در پناه آتش رفيق اسکندر موفق به فرار شدند اما خود رفيق اسکندر به شهادت رسيد. بدین ترتيب زندگی کارگر پيشروئی که در جریان فعاليت های انقلابی اش جهت رهائی کارگران به یکی از فرماندهان چریک های فدایی تبدیل شده بود در سوم خرداد ماه سال ۵٠ طی یک نبرد حماسی در خيابان طاووسی تهران در شرایطی که با مرگ خود نيز تأثيرات عميق انقلابی در جامعه به جا گذاشت به پایان رسيد. اما پيام این کارگر کمونيست فدائی به طبقه کارگر ایران که تنها راه رسيدن به آزادی مبارزه مسلحانه می باشد همچنان در طنين است.
نقل از سایت سیاهکل

Geen opmerkingen:

Een reactie posten